من همیشه باید گوش شنوا برای درد دلهاشون باشم وقتی برعکس میشه برام وقت نمیذارن
میان خونم تایم طولانی مثلا یکی دو روز میمونند دست ب سیاه و سفید نمیزنند مثل کوزت باید جلوشون خم و راست بشم
میریم بیرون انتظار دارن من فقط دعوتشون کنم خیلی خسیسن
خسته شدم ازشون میخوام ی مدت قطع ارتباط کنم