بچه داری دیوونم کرده❌️❌️🥺

زمان مشخصی نداره ولی یواش یواش هم عادت میکنی هم بهتر میشه ، الان نوپاست و شدیدا کنجکاوه و نمی دونه خطر چیه ، سعی کن خونه رو براش ایمن کنی ، بعضی ها مبل هاشون رو جمع میکنن تا بچه آسیب نبینه و... دیگه برای دو سه سالگی آزادتر میشی ، بچه مهد میره وقتت خالی تر میشه

عزیزم خسته نباشی کمکی نداری کسی بیاد کمکت

عزیزم مشکل اینجاست که برنامه ریزی نمیکنی برای روزت

دیگه بعد از یازده ماه عادتای بچتو بلدی میدونی کی ارومه کی پرانرژیه چجوری سرگرم میشه و...توو این تایم ها باید کارهای خونتو برنامه ریزی کنی که چجوری انجام بدی 

بچه داری همینه

منم سه تا دارم از دستشون دیوووونه شدم 😭😭😭

تا وقتی الان سیر بغلش کنی سیر باهاش بازی کنی تا دو سالگی اضطراب جدایی دارن اون حس  آرامش و تامین کن واقعا خوب میشه 

من تا ۲٫۵ سال همین بودم ولش کن خونه زندگی رو واسه خودتون حال  کنید بزار خونه بترکه تو هم همینجوری لذت ببر کاری که من نکردم ولی با تجربه الان حتما اینکار رو میکردم اگه مادری خواهری نزدیکته گاهی بزار برا خودت تنهایی برو خیابون  حالت عوض شه 

طبیعیه عزیزم

منم روزگار تورو داشتم و دارم

الان بچه بزرگم۷سالشه و کوجیکه۴ساله 

خونم ترکیده س

هرکاری میکنم خونه جمع نمیشه

همیشه کسل و خستم..

فقط به خودت برس،و چیزای تقویتی بخور

سخت نگیر

من بچم هفده ماهشه الان از خستگی تمتم کمرو پام دارن میترکن خونه رو بالای ده بار تو روژ جمع میکنم و جارو میکشم ولی همش کثیفه خیلی هم نق میزنه امروز سرش جیغ کشیدم گلوم درد گرفت

من دوقلو هشت ماهه دارم از بارداری تا الان یه شب خواب راحت و یکدست نداشتم  وقتی میخوابن بی حال دراز میکشم و کارام تلنبار میشه گاها. خیلی اذیتم واقعا سخته. منم روانم خسته ست همیشه . غذاخوردن که هیچی . بیرون رفتن خیلی سخت بااینکه بچه هام زیاد اذیت نمیکنن 

منم دارم دیوونه‌ میشم

خسته شدم 😫😫😫

دوتا کوچیک دارم ، سه و نیم و هفت ماهه، از صبح سرپام ، صبحونه بزرگه رو دادم ، صبحونه کوچیکرو درس کردم دادم، جاشو عوض کردم ، تا خوابید سریع رفتم آشپزخونرو جمع کردم از بیخ تمیز کردم برق افتاده، کابینتارو چک کردم داخلشو بهم ریخته نباشه،  ملافه ها بالشت و انداختم لباسشویی پهن کردم، هر دو رو نهار دادم ، بعد بردمشون حموم کردن هردو ، بعد دوباره خوابوندم ، بعد تمام سرامیکای خونرو با دستمال تمیز کردم نه با تی، جوری که برق افتاده ، لباسای کوچیکرو شستم با دست، اسباب بازیاشونو جمع کردم، دوباره شام دادم به هردو ، جاشو عوض کردم ، خونم برق میزنه، بچه ها تمیز و مرتب، الان دراز کشیدم تازه 

باید فقط راه بری ، بشینی به هیچ کارت نمیرسی ، من خونه تمیز نباشه اصلا آرامش ندارم کلافه میشم 

فردا هم ادامه کارها جارو و سرویسارو بشورم 

متاسفم که روزای سختی رو میگذرونی. به نظرم به شوهرت یادآوری کن که اونم باید از بچه مراقبت کنه و پدری کنه برای بچش

حدس میزنم همه بار بچه‌داری رو گردن تو انداخته که اینجوری فرسوده شدی 

کلاس دوم سوم به بعد کم کم خوب میشه .. ده سالگی به بعد عالی میشه.. خاطرت جمع میشه.. تا برسه به نوجونی.. باز یه دوره مشکلات بحران بلوغش هست .. می‌ره تا جووونی خوب میشه.‌ از اینجا به بعدش رو تجربه ندارم دیگه ☺️