سلام شبتون بخیر
ماجرا از این قراره که یکی از دوستانم که باهاش صمیمی هستم همیشه در کنارش بودم و همیشه هم تو مشکلاتش صد در صد باهاش صحبت کردم آرومش کردم…راجع به هر مشکلی که واسش پیش میومد من به جای یک بار بیست بار باهاش صحبت کردم و هی آرومش کردم خلاصه این کار رو چند سال انجام دادم
اما الان احساس میکنم دیگه نمیتونم این کار رو انجام بدم…یعنی خداشاهده عمدی نیست ولی انگار روح و روانم کشش این کار رو نداره …مثلا اخیرا یه مشکلی باز براش پیش اومده من سه بار باهاش حرف زدم ولی مثل قبل شبانه روزی در اختیارش نبودم بعد امروز به من معترض بودن که تو با من همدردی نمیکنی
من واقعا از لحاظ روحی اذیت میشم…چون آدم به شدت دلسوزی هستم و مشکلات دیگران رو مشکلات خودم موندم روح و روانم بهم میریزه و زندگی خودم جا میمونم …حتی از لحاظ جسمی هم به قلبم فشار میاد و بدنم تیر میکشه چون کاری از دستم بر نمیاد واسش
حالا از وقتی که اعتراض کرد که من باهاش همدردی نمیکنم عذاب وجدان گرفتم …بنظرتون چیکار کنم؟علی رغم اذیت شدن خودم باز هم ادامه بدم و مدام به درددل هاش گوش بدم یا نه؟بنظرتون عذاب وجدانم الکیه؟اصلا حق باهام هست؟
اینم بگم این دوستم هم خیلی خوبی در حق من کرده
من هم سه برابر واسش جبران کردم
الان موندم چیکار کنم!