اره واقعا
یه دوستی دارم مهندس برقه و عضو نظام مهندسی یه دانشگاه درس میده، خدایی چبزی کم نداره
با یه پسری که کشاورز بود اشنا شدن و اینم عاشق تر از پسره بود، پسره دایی یکی دیگه بود میگف داییم گوشی نشونمون میده میگه ببینین ولم نمیکنه کنه س این حرفا، دختره ساده بود و بنظرم اعتماد بنفسی نداشت، هیچ وقت تو رابطه نبود هیچ وقت، یه دفعه با هم رفتن خرید پسره یهو گفت برو تو مغازه و یه جوری وانمود کن با هم نیستیم تو قیافه ت جالب نیست نمیخام کسی تو رو ببینه
خلاصه دختره به ستوه میاد و جدا میشن، الان ازدواج کرده که همسرش اسمشو به زبون نمیاره فقط جانم، جان جانانم، جان دلم
واقعا قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری