سلام...من تز لچگی ام یه خاطره بد دارم ..هر وقت یادم میفته خیلی ناراحت میشم و گریه ام میگیره...از اونجایی که وقتی درد و دل میکنم بار ناراحتی ام سریع بعد کم میشه گفتم براتون تعریف کنم که سبک شم و شمام تجربه ها یا پیشنهاداتون رو بهم بگین
من کلاس دوم ابتدایی بودم که باخانواده دوست بابام رفتیم مشهد...من کلا بچه حرف گوش کنی بودم بچگی ها و کلا خیلی ضر یدم از این اخلاق... منو دختر اون دوست بابام باهم رفتیم و هرکدوم یه توپ سبز رنگ خریدیم اون فک کنم دوسال از من بزرگ تر بود...بعد یک روز بهاش بازی کردیم توپ من پرباد بود مال اون نه...خسیس بودن چون دوباره براش نمیخریدن میخواست بگه مال تو واسه منه و جابه جا شده..مادرم فهمید من جون برام میخریدن میخواستم بهش بدمش..مادرم گفت به هیچ وحه زیر بار حرف اش نمیری با مادرش انگار لج کرده بود...من ام هرچی گفت قبول نکردم چون از مادرم هم میترسیدم...مادرش هی غر زد و هی حرف زد ...یهو مامان ام هصبانی شد توم رو داد بهش و منو وسط جمع کوبوند زمین لت و مار کرد بابام با کتک شدیدااااا مخالفه و مامان ام هم هیچکدوم مون رو نمیزد ولی چنان منو زد که بزرگ ترها بعدا اومدن معذرت خوای از من بچه گفتن ببخشید جلو ما زدت ولی حرات نداشتیم جلوشو یگیریم...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
عزیزم کار مادرت خیلی خیلی اشتباه بوده و کاملا حق داری که ناراحت باشی . الان هم بهترین کار اینه که راجع به اون خاطره و احساس قلبی که نسبت بهش داری بشینی با مادرت حرف بزنی و دلخوریاتو کامل و بی سانسور ولی در کمال آرامش،بهشون بگی . همین انتقال حس به طرف مقابل میتونه خیلی به آروم شدنت کمک کنه .
هیچ چیز مانند رفتار افراد یک جامعه با کودکان ،شرافت آن جامعه را نشان نمیدهد . (نلسون ماندلا) جالبه بدونید بچه های مردم هم شامل این قانون میشن!