2777
2789

تازه زایمان کردم بخاطرشرایطم ازهمون اول اومدم خونه مامانم 

خیلی حالم بده مخصوصاشب که میشه انگارغم دنیارومیزارن رودل من کاش زندگیم اینجورنمیشد

خداروشکرمیکنماولی غم داره خفه ام میکنه

شوهرمم ازهمون موقع که من زایمان کردم رفته خونه ی باباش شام وناهاروولی بهش اعتمادندارم همش احساس میکنم یه کاری داره میکنه شبااصلابهم پیام واینانمیده 

الان که ب محبت نیازدارم محبتی نمیکنه وقتاییم ک میاداصلاابرازعلاقه انچنانی نمیکنه

احساس میکنم هیچ حسی بهش ندارم انگارعلاقه ای بینمون نیست

خیلی زایمان بدی داشتم حتی رحمم پاره شدورفتم اتاق عمل انتظارداشتم وقتی میبینتم حداقل ازپیشونیم بوس کنه ولی....

هیلی دلم پره کاش خونم بودم راحت گریه میکردم

عزیزممممیدونم چقدر ب شوهرت احتیاج داریاما اون تصورش اینه الان استراحت کنیانشاءالله یکم دیگه بر میگرد ...

اخه بهشم میگم بدترمیزنه ب اون راه حاشامیکنه میگهدمنم خستم منم اذیت میشم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

افسردگی بعد زایمان رو جدی بگیر شوهرت اصلا رفتارش درست نیست

وقتیم بهش میگم توبایداینجوررفتارکنی اونجوررفتارکنی من نیازدارم بدترحاشامیکنه میگع مگه فک میکنی من حالم خوبه ازخونه زندگیم شرم بااینکه میدونه من اثلاتوانایی ندارم به زندگی برسم ب بچه نمیتونم شیربدم 

خیلی خالی شدم انگاراصلازیرپام خالیه

حق میدم بهت مردا شخصیتشون متاسفانه اینجوریه

کلنم بفکرمامانشه همش میگه مامانم فلان مامانم بهمان مادرشوهرم هرروززنگ میزنه میگه دیشب باشوهرت رفتم فلانجا دیروز رفتم فلانجا پسرم میگه خداروشکرخونه ی شمام اینجاارامش دارم اززندگی لذت میبرم

بدترشده سوهان روح من

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز