من یه ساله دارم با یه پسری حرف میزنم خانواده ها در جریانن
همو از قبل نمیشناختیم
پنج شیش باری اونا اومدن خونه ما با خانواده و دوبارم ما رفتیم خونشون
قبل عید مامانش زنگ زد به مامانم گف بیایم حرف بزنیم دیگه زیاد طولش ندیم بعد عید اومدن عید دیدنی خونمون نشستیم کلی حرف زدیم گفتیم خندیدیم ولی هیچ حرفی نزدیم
بعد از حرفاش ک متوجه شدم خانوادشم خیلی از من و خانوادم خوششون اومده چندین بارم خودشون گفتن چه تو خونه ما چه تو خونه خودشون
بعد گذشت تا اینکه حدود یه ماه پیش بهم گف میخام نظر خودتو راجع به مهریه بدونم دوس ندارم سر این چیزا بحث پیش بیاد خودت بگو حالا اینارو حرف زدیم باهم کاری به اونا ندارم
بعد گف الان یکم تحت فشارم دست بالم باز نیس اگه الان نتونستم همه چی برات بخرم بعدا همه چی میخرم خودمم به حدی شعور دارم ک یه سری چیزارو حتما بخرم برات
بعد اون کلی برام چیدمان منزل و دکوراسیون و رنگ بندی منزل فرستاد بعد منم نظر خودمو گفتم چیزایی ک دوس داشتمو براش فرستادم گف دنبال دکوراسیون منزل باش فلان کارو کنیم و اینا
کلی گفتیم خندیدیم
بعد برام مدل لباس اینا فرستاد
بعد الانم یه شب در میون بهم پیام میده حرف میزنیم
خب ما ک باهم خوبیم حرف میزنیم مشکلی نداریم این یه شب در میون پیام دادنش ینی چی؟
چرا نمیان تموم کنیم خب ینی چی دیگه؟