داستان ازین قراره که اقا ما یه فامیلی داشتیم تقریبا نزدیک بعد این شوهر خیانت کار و رفیق بازه یعنی همش ولخرجی سر چیزای بیخود میکنه این بنده خدا هم همیشه پیش ما میگه به خاطر بچه هام موندم وگرنه نمیموندم منم گفتم سختی نکش چرا سختی میکشی حالا که موندی حدقل به خودت برس شوهرت پولداره که خرج کن خرج خودتو بچه هات کن یا حدقل پس انداز داشته باش اقا شوهر این خیلی پولداره خداییی
بعد این رفته پشت سر من گفته فلانی اومد منو پرم کنه😐 گفت از شوهرت دزدی کن مگه من همچیم ادمیم گفته ولخرجی کن میبینی توروخدا همین ادما زندگیو ادمو خراب میکنن من مگه دیوونم ولخرجی کنم شوهرم انقد سختی بکشه کار میکنه😐😐😐😐😑پشمام ریخت😐