منو دوست پسرم ما جدی درمورد رابطمون صحبت کردیم و یکساله ک تصمیم گرفتیم جدی شه
و با مامان و خاهرش اومدن برای اشنایی
بهم گفته همین یکی دوماه میان برای خواستگاری ولی یکم داره جلو عقب میشه یسری کارا داره ک انجام بده از طرفی هم باباش باهاش لج کرده
و باباش حمایتگرش نیست ازیناست ک همش میخاد از پسرش پول بگیره
و اونم نمیده بهش چن وقتیه و الان باباش جواب سلامشو نمیده:/ دوست پسرم قراره بره شیراز و برگرده ک باشون صحبت منه واسه خاستگاری کلی استرس داره چون حمایتی نداره کلی دغدغه و درگیری فکری داره
ولی خیلی جدیه خیلی زیاد هم دوست داریم با مامانم حرف زده ک من میخام دخترتونو و میام حتما
امشب بابام اعصابموخورد کرد باهام بحث کرد ک باید باید هرچ زودتر و فلان اگ هی یک ماه دوماه میکنه یعنی نمیخادت ته دلمو خالی کرد خیلی ناراحتم دارم گریه میکنم
با خودش حرف زدم گف خیلی خیلی درگیره ولی داره همه سعیشو میکنه خیلی تخت فشارم نمیدونم چیکار کنم
بنظرتون حل میشه؟؟؟