آره من ، ۵ سالگی نصفه شب بیدار شدم و یه خانم تقریبا ۴۰ ساله دیدم که جلو در حمام نشسته بود حتی باهاش حرفم زدم اما اذیت نمیکرد فقطم همون یکبار دیدمش
ولی به هرکی گفتم باور نکرد
وای الان یادم افتاد یه بار خونه تنها بودم تلفن زنگ خورد منم تو حیاط بودم رفتم که بردارم یه صدای نجوا کنان اسمم رو صدا زد همچین جیغ زدم گلوم درد گرفت از ترس تا خانوادم بیان تو کوچه موندم
خونه قبلی من پر بود ازشون کولر رو روشن میذاشتن لامپ روشن خاموش میکردم صدای پاشونو میشنیدم
یه بار غروب خونه تنها بودم داشتم منچ انلاین بازی میکردم یه دستم به گوشی بود یه دستم آزاد. یهو یکی انگشت دستمو لمث کرد پوستش مث پوست ما بود .از ترس نتونستم جیغ بزنم پریدم قرآن بغل کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
