منم مشکل تو رو داشتم به حدی حالم بد بود مثل روانی ها شدم دیکه دلم میخواست با هر کسی دوست شم برام مهم نبود خوبه یا بد
رفتم باشگاه و شروع کردم با خدا حرف زدن خیلی اوکی شدم
تورو خدا اعصابتو برای آدم های بیشعور نزار
من سال ۸۴ این اتفاقا برام افتاد الان یه پسر ۱۰ ساله دارم اعصابی برام نمونده که به پسرم اهمیت بدم
شوهرم و با اون مقایسه میکنم میگم خداروشکر ک اون رفت
توام خدا یکی بهترشو برات درنظر داره