ببین شما اون صحنه ها رو ندیدین شاید نتونین این حس منو درک کنین
به خدا تا دو هفته حالم خیلی بد بود
نگاه پر از التماس و مهربونش که ازم کمک میخواست.یه بچه تپلی و خیلی نازم بغلش بود
هم اونو نگه میداشت مثل یه آدم بزرگ هم گدایی و کمک میخواست
سنش شاید ۱۵ ۱۶ میشد
ولی خیلی ریز جثه بود.مشخص بود سو تغذیه داره
حالا نمیدونم من که میخوام شرایط خوب محیا کنم چرا بقیه حمله میکنن بهم.فاز برداشتن نه باید مثل بچه خودت باشه
خوب الکی بگم آره مثل بچه که از خون و گوشت خودمه باهاش هستم
نه
ولی میخوام شرایط اون بهتر بشه.منم کمک دست داشته باشم