سلام
تو تاپیکهای قبلی گفتم ک با صاحب باغی ک توش سرایداریم ب مشکل خوردیم
واین آقا چندماه پیش ب من گفته بود ک از شوهرت جدا شو من خرج خودتو بچتو میدم
من همون موقع این حرفو ب معرف گفتم فک نمیکردم بخواد ب کسی بگه امشب صاحب باغ و خانمش و خواهرزادش تو باغ بودن شوهر من وسط بحث یهو گف آره تو ب زن من همچین حرفی زدی ...نمیدونید چقد حالم بد شد اومدم سمت خونه هرچی صداش میکردم نمی اومد ...تهش زنش گف باید ثابت کنی ک همچین چیزی بوده میریم شکایت میکنیم ...
من از بدبختی خودم شکستم ک چرا شوهرم باید آبروی منو ببره ...
بعد ب همسایمون ک من رفتم صداش کردم ک ی وقت دعوا نشه میگه ۱۵ تومن بدن ما بریم ...
گفتم من آبرومو ب ۱۵ تومن نمیفروشم ...داد زد ک پیام بده ب طرف بگو ۱۵ تومن خوبه ما راضیم من گفتم آبروی من ۱۵ تومن قیمتش نیس ...حالا ک داستانو ناموسی کردی تا تهش میرم ...هم طلاهامو بردی فروختی هم منو سرایداری آوردی هم واسه طرف حمالی کردم هم آبرومو ریختی بخاطر ۱۵ میلیون ...گفتم من ۱۵ میلیاردم نمیفروشم آبرومو ...نمیتونم ثابت کنم ک همچین حرفی زده چون ۲سال منو بچم یا ب بغل یا ب شکم روزها تنها بودم اینجا ...این بچه بی زبون با خدا شاهدای منن
لطفا قضاوت نکنید خیلی خیلی تو عذابم