زندگیم مشکل مالی نداره اما ی کلمه با شوهرم نمیتونیم حرف بزنیم زود دعوا میشه اصلا بهم احترام نمیزاره دائم میخواد درس اخلاق بده تا دهنمو باز میکنم میگه تو دیوانه ای برو دکتر در صورتیکه خودش عصبیه هرچی دلش میخواد میگه بعد بمن میگه دهنتو ببند همسایه ها میشنون خیلی تنها و خستم ن عشقی هس ن احترامی بماند ک پیش همه خوردم کرده خیانت کرده و ... دلم میخواد برم اما پدر مادرم مستأجرن دستشون خالیه و پشتوانه ندارم و اون داره سو استفاده میکنه