اکثرتون من رو میشناسید
همونی ام ک ۲۴ سالم بود و عاشق یه پسر ۳۹ ساله بودم و چن ماهه ولم کرده و داره زن میگیره🙂💔
یه خاستگار سمج دارم ک از اقوامه و چن ساله روم گیره و اصلا دوسش ندارم چون قدش کوتاهه و امارش افتضاحه و قلیونیه و ... ولی ۱۰ ماهه اصرار میکنه ببینمش تا حرفاشو بزنه و من دیشب بالاخره بعد کلی پیچوندن ب عنوان یه فامیل باهاش رفتم بیرون ولی کاش نمیرفتم🤢🤢البته بار اولمون نبود و دو سه سال پیش هم همینجوری رفته بودیم بی قصد بعنوان فامیل ب بهونه شیرینی ماشینش
خیر سرش بعد از شونصد تا دوس دختر داشتن هنوز ناشی بود و یه شاخه گل هم نخریده بود حتی و دست خالی اومده بود با اینکه تولدمم ب تازگی رد شده بود و میدونس😒
نکته دوم اینکه هی میخواس شوخی دستی کنه ک من متنفر شدم و هی مثلا میگف قول بده با انگشت و من پسش میزدم🤢🤢🤢
یا مثلا میخواس دعوام کنه بابت اکسم و هی بهم میگف خاک تو سرت با اون سلیقت و...
گفت بریم شام بخوریم چی بخوریم؟گفتم سوخاری و من حساب میکنم اول گف باش ولی بعدش گف نه،ک اگر میذاش من حساب کنم واقعاااا دیگه ریده بود😂،گف پس یه سوخاری و یه پیتزا میگیرم،گفتم نه سبد سوخاری بزرگه و یکی کافیه و من مرغ و قارچشو نمیخورم و اونم گف باشه نوشابه چی بگیرم؟ گفتم یه دونه دستگاهی با دو تا نی چون من زیاد نمیخورم و اونم از خدا خواسته گف باشه😐تهشم واقعا یه نوشابه گرفت و یه سوخاری😐😂 و هی میگف ایول چقد کم غذایی و ایول مرغ دوس نداریو باید حتما بگیرمت😭😭
ولی اکسم هم گل میگرفهم سخاوتمند تر بود هم دعوام میکرد چرا مرغ نمیخورم و حواسشمب جزئیاتممثل انگشترو لباس جدید و...بود و تعریف میکرد ازم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 هیچکس اوننمیشه خدایاا
اگه تا اخر عمر کسی ب چشمم نیاد چی🥺🥺🥺
.
صبح هم این تاپیکو زدم ولی چون به راهنمایی بقیتون هم نیاز دارم بار تاپیک زدم
