همیشه حس تنهایی و غریبی داشتم الان هزار برابر
خونوادم شهرستانن . اگر هم بودن کاری نمیکردن یه زنگ نمیزنن حال بپرسن
خواهرم تهران ، کلی فامیل داریم اینجا . دریغ از یه دعوت یا یه احوالپرسی
هیچکی برای اومدن بچه ام ذوقی نداره
خانواده شوهرم که یخخخخخخخخخخخخخ
خانواده خودم یخخخخخخخخ
بقیه رو میبینم چقدر ماماناشون هواشونو داره
هی کادو ، هی مراقبت ، هی توجه
من کلی خونریزی و سختی داشتم ، بعد چند سال حامله شدم
اما دریغ از دو تا کلمه محبت آمیز یا یه کار که برام بکنن