من قبل عروسی با خانواده شوهرم خیلی مشکل داشتم بعد شوهرم گفت من نمیتونم خونه بگیرم باید بریم تو یه ساختمون زندگی کنیم منم از دوران عقد خسته شده بودم قبول کردم که ای کاش نمیکردم خواهرشوهرم کلا با من تو زاویس ولی اوایل رفتیم با هم صمیمی شدیم بعد مادر وخواهرشوهرم با همسایمون خیلی صمیمی هستن اونا راه پاشون به خونه م باز شد بعد از خواهرشوهرم خبر میاوردن که در مورد من بد گویی میکنه من به رو خواهرشوهرم نمیاوردم خب منم وقتی همسایه میگفت ازت بد گفته منم از خودم دفاع میکردم خلاصه تا امسال خواهرشوهرم الکی با من رفت تو زاویه منم کاریش نکرده بودم بعد شوهرم گفت همسایه گفته تو گفتی من از وقتی حامله شدم خواهرشوهرم به من حسودیش میشه در صورتی که اصلا من این حرف نزدم بعد منم گفت همسایه گفته بدگویی منو میکنه حالا خواهرشوهرم گفته نه من این حرفارو نزدم همسایمون حرفاشو منکرشده که به من گفته ولی انگار نه انگار اینقدر باهم خوبن الان خونه مادرشوهرمن میگن میخندن من این وسط بده شدم الان من باید با همسایه چه رفتاری داشته باشم چون با مادرشوهرم خیلی خوبن یعنی یکسره اونجان اگه دیدمشون چه عکس العملی نشان بدم چون خبرکشی کردن اول آتیش انگار بنزین ریختن روش
ببین وقتی یکی خبرچینی میکنه و حرفای اونارو به تو میگه
مطمئن باش حرفای توام به اونا میگه
من خیلی وقته دیگه کنکوری نیستم.. لطفا تو تاپیکای مذهبی و چله تگم کنین😁خدای بزرگم،الهی قربونت برم میشه اول سلامتی و آسودگی مامان و ابجیامو ببینم بعد بمیرم؟ میشه مامانم سلامت و خوشحال باشه و آبجیمم بتونه راحت جدابشه و با بچه های نازش خوشحال و سالم زندگیشونو بکنن؟ تنها خواسته مهمم از خدا همینه🤍🥲الان که تااینجا خوندین، میشه برای شادی روح بابای تازه فوت شدم یدونه صلوات بفرستین؟مادرمون، حضرت زهرا نگهدارما و ایرانیا باشه🌟🤲
تو عقد چه مشکلاتی داشتید ؟؟هرکجا که باشی با همسایه نباید صمیمی بشی
مهریه پدرشوهرم به بابام گفته مهریه زیاده بابامم گفته کمش میکنم خونه رو ساختین بعد پدرشوهرمم خونه رو که میساخت یکسره میگفت باید سکه هارو کم کنین بابامم میگفت نه اینا به چیزای الکی مثل عکس گذاشتن تو اینستا گیر میدن دنبال بهانن
عاقبت صمیمی شدن باهمسایه خانواده شوهرهمینه چون اوناقبل ازینکه توروبشناسن خانواده شوهرمیشناسن به همسایه محل نده جلوخواهرشوهرتم اصلا به روخودت نیار شادباش هرکاری کنی خواهرشوهر زاویه داره