من یکماه پیش ی پسری بهم دست زد همینقدر گفتم که بدونید قضیه چی بوده چون اینجا نمیشه خیلی بهتون توضیح بدم میترکه
بعد من بعد اون داستان افسردگی شدید گرفتم احساس دستمال بودن میکنم امروز تو دانشگاه سر کلاس هعی دوستم گفت چرا تو فکری همش مجبور شددم تعریف کنم یهو جدا از اینکه عصبی شد خواست دلداریم بده باهام اخلاقش بد شد میتوپید بهم که یکی از دوستامون گفت چرا اینحوری میگی بهش خودش که نمیخواسته بعد گفت خوبه رفته زیر خواب شده😐من هیچی نگفتم تموم شد ولی اخلاقش مثل همیشه باهام نیست یجوری شد از اونور سرکلاس جلو همه یهو بغضم ترکید گریم گرفت از اونور استاد بهم گفت درسات خیلی ضعیف شده جلو همه کوچیک شدم
حدی چجوری از این فروپاشی خلاص کنم خودمو