من جای تو بودم تا اخر همین ماه خونه رو میدادم رهن میرفتم ی جا اجاره نشینی رهنی کوفتی زهرماری فقط یکم ارامش بگیرم
اینکه دعوت نکرده اهمیتی نداره واقعا خونه خودشه دلش نخواسته دعوت کنه بهتر اصلا که دعوت نکرده خودت میگی محلش ندادم خب اونم داره جبران میکنه دیگه
به دخترت بگو وقتی کسی ازش می‌پرسه کجا میرید فلان به طرف مقابل فقط بگه بیرون بودیم نگه کجا بودیم ، توی خونه هم مفهوم حریم رو منتقل کن بهش وقتی کسی سوالی پرسید که به خونه مربوط بود بگه این مسأله حریم مون هست
اگر به خونه شون احتیاج دارید تا حدی مجبوری به ساز شون برقصی و فضولی ها رو تحمل کنی و روی این جور مسایل حساسیت نداشته باشی انگار نمیشنوی
اگر میخواید برید از خونه ش کابینت ها و کمد ها رو میتونید به کابینت کار بگید جدا کنه توی خونه خودتون مجدد نصب کنه بخاطر کابینت نمونید اونجا
خونه مادرشوهرته باسهم داریداونجا
تا میتونی تو سر شوهرت بخون
قلقش باید دستت باشه
با گریه با ناز با هرچی که میدونی روش بیشتر اثر داره
خودتو بزن به افسردگی یا از طریق بچت عمل کن اونو بنداز جلو که راضیش کنه از اینجا بلند شین
یه چند وقت که رو مخش بری خودش دست به کار میشه
البته جوری رو مخش نری که دعواتون بشه با زبون خوش
