بچه هامن اسفندنامزدیم بود به علت فوت مادربزرگ نامزدم مراسم کنسل شد و من لباس مراسمم رو ازپینترست انتخاب کردم پارچشو باچه وسواسی گرفتم ودوختم ....
حالا تیرقراره عقدکنم عاشق لباسیم دوست داشتم تومراسمم بپوشمش..دیشب یکی ازفامیلامون که نسبتشو نمیگم گفت لباستو ببینم منم عین خرا آوردم نشونش دادم ...بعدگفت عقدت چی میپوشی گفتم همین ودیگه اینهمه منتظر بودم حاضرشه تومراسمم بپوشمش بعد گفد واااای اینووومیخوای بپوشی اخ وپیف و..
بعد گفت وای برای عقد ..عقدم بچه ها تومحضره فقط ..وای باید لباس مجلسی بپوشی گفتم دلم نمیخواد مجلسی دلم لباس ساده سفید خودمومژخواد..
بعد گفت اینقدرخودتو دست کم نگیر و فلان..بچه ها همش میزد توسر مال
تو اینقدر باید اعتماد بنفس داشته باشی که حرف هیچکس برات مهم نباشه
اگه خودت دوسش داری پس تمام
عکس بذار نظر بدیم
که از حسادت بوده یا راست میگه
بعدنمیدونم ازرو حسادته یا چی ..اینقدرچرت وپرت گفت ..لباسم توچشمم سیاه شده..اصلا اعصابم خورده که چرابه خودش اجازه داده دخالت کنه توابن چیزا..
بگذار به حساب بیشعوریش و حسودیش
از حسادتش هست
شما هر چیزی که خوشت میاد بپوش بقیه همه چی میگن
باید رک میگفتی ،من ازت نظر نخواستم چون گفتی ببینم بهت نشون دادم وگرنه نظر نپرسیدم
اینه دقیقا لباسم
خیلی قشنگه ،نباید نشون میدادی
