چیشد ظهر اومدم بخونم نتونستم الان نیست کسی اطلاع داره
اومده بود خونه
برگشت یه دو ساعت بعدش
ترکید
ترکید
خواهره برگشت نگاهش یه جوری ترسناک بود که اسی جرعت نکرد ازش چیزی بپرسه
برگرشت
اسیم گفت همچین با عصبانیت و طلبکارنه نگام میکرده جرات نکردم ازش چیزی بپرسم
طفلی خییلی گناه داشت هرچقدرم کاربرا تلاش کردن بگن فیکه نشد واقعا واقعی بود
صبح اومد خونه
دوتا کامنت گذاشتم بخاطرش ی عده ک.ون خودشونو جر دادن ک تو داری قضاوت میکنی
کلا تاپیکای دیشب سم بودن
یکیم تاپیک زده بود ۴ سال با یه ادم لال و فلج و خلافکار و فقیر و معتاد و.....بوده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
32 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
