اره ولی کاش اگه میشد ب همسرت نمیگفتی جریانو...دور از جونت این مسائل توی خونواده میشه تف سربالا...بعدن ممکنه بین زن و شوهر طعنه و کنایه پیش بیاد..اما بنظرم نهایت سایتو کن ک کامل مستقل شی از مامانت...توقعتو ازشون تا جایی که میتونی بیار پایین.جوری باشه که نیازت بهشون نیفته.اینجوری کمتر اذیت میشی.
والا بچم به شدت بهونه مادرم رو میگیره و دختر خواهرم رو
حتی خواهرم میگه بچم رو فقط در مدرسه اجازه داری ببینی مجبورم این رو ببرم در مدرسه که ببینتش
هیچ دوست دیگه ای ندارم و بچم هم تنهاس چاره ای ندارم
عزیزم خب مادرم جلوی شوهرم با صدای بلند گفت
بعد شوهرم اومد توی خونه داد و بیداد کرد بچم دستش گذاشته بود روی گوشش هی میگفت داد نزنید اخر سر هم افتاد زمین لبش پاره شد
یعنی ببینید یه کار به ظاهر کوچیک یه به اصطلاح مادر چه وضعی برای من درست میکنه دیشب تا صبح نخوابیدم
رفت و آمد اشکال نداره که...اما خورد و خوراکت و کاراتو خودت واسه خودت انجام بده...ک منتی روی سرت نباشه و رفتاری نکنن ک حالتو بد کنن.من یبار خونه مامانم بودم میخواستیم شیرینی محلی درست کنیم...همه موادو خریدم چون شهر دیگه زندگی میکنم میخاستم خونه مامانم درست کنم با خودم بیارم..فکر کن مامانم درست کرد اول از همه تقسیم ب دو قسمتش کرد بین من و خواهرم...حالا اون هر روز خونه مامانمه...من لنگ پول مواد شیرینی که نبودم از رفتار مامانم دلخور شدم که نگفت این بچه داره میره راه دور...بزارم ببره بعد واسه اونیکی دخترم هر چقدر میخوام درست کنم!!!!از اون ب بعد دیگه هیچکاری ذزش نمیخام
چرا واقعا اینطوری میکنن؟من مادرم خیلی زیرآب خواهرم رو میزنه و آدم فکر میکنه ازش متنفره جالبه که خواهرم هم هیچی زندگیش رو به مادرم نمیگه و همیشه دعواش میکنه ولی از اینور من باهاش صادقم احترامش نگه میدارم براش شر درست نمیکنم حتی پول و امکانات هم بهش میدم ولی بازم اونو میخواد در عمل
یه همسایه طبقه پایین مجتمع ما هست که دوتا دختر همسن و سال بچه من دارن نمیدونم چه طوری با اون طرح دوستی بریزم یکی دوبار توی لابی دیدمشون و بچه ها با هم بازی کردن نمیدونم چه طوری ادامه دارش کنم که بچم با یکی دوست بشه شاید کمتر محتاج اینا شدم
همین بخدا..منم مامانم ساعتها میشینه از خواهرم و شوهرش بد میگه.البته واقعا حق داره...آبجیم فقط ب فکر خودش و شوهرش...جوری که خونه بابام مفت نشستن.خورد و خوراکشونم خونه بابامه اکثرن...ولی زبون آبجیم درازه.حالا من سالی فقط دو بار میرم.همه کارای مامانمو میکنم...تهش همه چی ب نفع خواهرمه.
اگه میتونی ی چیزی ببر درخونشون...طرح دوستی بریز با خانومه..بهش بگو هوا خوبه بچه ها رو غروبا ببریم پارک بازی کنن؟یا میتونی بگی بعضی وقتا باهاشون بفرسته پیش دخترت سرگرم شن...کلا بچه که بزرگتر شه این وابستگی به خونوادت کمتر میشه نگران نباش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
