.
🍃🍀برام تعریف کرد که پدر و مادرم از دستم راضی نبودند و نیستند! پدرم در قید حیات نیست ولی مادرم زنده است ولی هیچ کدوم باهام خوب نبودند و ارتباط خوبی نداشتیم. الآنم دیدن مامانم نمیرم و اگه هم برم با هم بحثمون میشه!
از نوجوانی خیلی باهاشون درگیر بودم
یه بار توی نوجوانی با عصبانیت، آبروشونو جلوی در و همسایه بردم...
توی کوچه وایسادم و داد و بیداد راه انداختم و زدم شیشه ماشین بابامو شکستم و....
😥خلاصه کاری کرده بود که آبروی پدر و مادرش سفت و سخت رفته بود و اونام خیلی خیلی ناراحت شده بودند...
😔با ناراحتی ادامه داد که توی جایی که زندگی میکردیم یه خانواده ای بودند که چند تا پسر داشتند و معروف بودند به اینکه با عروس نمی سازند و هر کس با اینا وصلت کنه بیچاره میشه و خلاصه کسی باهاشون وصلت نمیکرد...
گفت اونروز وقتی پدرم اومده بود توی خونه به مادرم گفته بود پا شو برو در خونه اون خانواده و بگو ما بهتون دختر میدیم.... و به این ترتیب اونا اومدند خواستگاری من و شوهر فعلی من همون پسره...
🥺گفت پدرم بعد از اینکه من با ایشون وصلت کردم گفته بود من نون این دختر را گذاشتم توی خون!! (یعنی منم در عوض کاری که این دختر با ما کرد، کاری کردم که دیگه آب خوش از گلوش پایین نره!)😳🤯
😣ایشون میگفت من هرگز نمی تونم پدرم را ببخشم و هر روز نفرینش میکنم و همش یادم میفته که این کارو کرد و از خدا میخوام عذابشو بیشتر کنه و.... حتی وقتی خیرات براش میدم، از ته دلم میگم خدایا نبخشش و عذابش بده!😱
😬مادرم زنده است ولی دلش نمیخواد منو ببینه! من یه سهم کوچیک ارث دارم و اون میگه تو باید این سهم خودت را به نام من کنی و چون قبول نمیکنم باهام بَده....
و خوب البته در کل از همون نوجوانی دیگه باهام خوب نبودند...
🤦الآنم مادرم پیش برادرم زندگی میکنه و من اگه حتی نزدیک بشم به خونه شون، برادرم بیچارم میکنه....
🫧بهش گفتم.....
✍️قسمت دوم
و ادامه دارد....
💎کانال تَرنّم توحیدی👇حتماً عضو شوید
@taranometohidy