دیروز ظهر بود بعد منم خواهرم مریض بود سرفه میکرد مدیرشونم گفت حتما جلسه رو باید بیاید مامانمم دکتر برده بود خواهرمو من بجاش رفتم جلسه
خلاصه که رفتم اونجا و همچی خوب بود
یه چندنفر بود خواهرم باهاشون قهره و اذیتش میکنن
منم مثل همه قشنگ پاشدم رفتم و نه لباس بدی داشتم نه چیزی
داشتم اسنپ میگرفتم بعد دختره با بقیه دوستاش (همونا که خواهرم باهاشون قهره) اومد از کنارم رد شد قشنگ جلو خودم در گوش دوستش ولی بلند جوری که من بشنوم گفت خواهرشم مثل خودش زشته 🤨
رفتم بهش گفتم ننه بابات ادب یادت ندادن بعد گفت چرا یاد دادن ولی تورو میبینم یادم میره😐😐
رفتم به مدیر گفتم گفت بچن بچگی کردن بلدنیستن
عجببب
از دیروز تاحالا دارم فشار میخورم چرا یه سیلی مفصل تو صورت یک یکیشون نخابوندم😭😐