یکی از اقواممون ازدواج کرده با پسرداییش اسم دختره ساراس اسم پسره رضا بعد از ازدواج کلا رابطه خوبی نداشتن و همش سر موضوعات کوچیک و بزرگ دعوا میکردن چندوقتی هست پسره رفته دوست شده با دختری که تو مغازش کار میکرده اسم دختره اینازه بعد دختره عقد کرده بوده و و شوهر داشته و فقیر بودن رضا انقد پولداره که رفته خرج عروسی این دختره رو هم داده و الان دختره عروس شده شوهر ایناز هم خبر داره که این با رضاس ولی کاری نداره و خیلی بی غیرته فیلم عروسیشون سه تایی با هم میرقصیدن اصلا یه وضعییی
حالا سارا یه پسر هم داره اما طلاق گرفته پسرش هم کلا رو دست مادر سارا هست و سارا خودش پی دوستاش و ایناست رضا هم اینقد نامرده سراغی از این بچه نمیگیره انگار نه انگار پدرشه هرچی هم داشته زده به اسم ایناز
سارا هم پونصد تا سکه مهرشه رضا داره مهرشو میده