2777
2789
عنوان

جاری و خانواده شوهر

560 بازدید | 34 پست

سلام دوستان 

من یک جاری دارم که چند سال پیش تا مرز طلاق پیش رفتن و تمام خانواده شوهرم بدش رو می گفتن و از برادر شوهرم می خواستن طلاقش بده و مقصر هم بیشتر جاری ام و خانواده اش بودن هر چند برادر شوهرم هم هر آنچه که تو زندگی اش می گذشت کف دست خانوادش می زاشت (ادامه داره)


به هر حال بعد از شش ماه جدال آشتی کردن و مادر شوهری که انقدر بدش رو می گفت الان وقتی اون هست خیلی خیلی هواش رو داره تا جایی که مثلا ما تو یک عروسی من و خواهر شوهرم سر یک میز نشسته بودیم و وقتی جاریم وارد شد پیش ما ننشست ول کرد رفت سر یک میز دیگه تنها نشست و این خواهر شوهر و مادر شوهرم من رو ول کردن رفتن پیش اون که یوقت خانم ناراحت نشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

در مورد خودم هم بگم که هیچ وقت تنشی تو فامیل نداشتم و زندگی آرومی دارم اگر هم مشکلی بوده اصلا نزاشتم خوانواده شوهر بفهمن و همه فکر می کنن من خیلی خوشبختم و همین هم باعث حسادت شده و خودشون می گن همین جاریت حسودیت رو می کنه و خیلی ازش حساب می برن به خاطر همین حسادت اون به من جایی که هر دو باشیم اصلا محل من نمی دن

که یوقت خانم ناراحت نشه بره با برادر شوهرم دعوا کنه ....

حالا ما سیزده بدر توی باغ خواهر شوهرم همه با هم بودیم من بعد از همه رسیدم دیدم جاریم یک طرف دیگه باغ تنها نشسته برام سوال شد چرا نیومده تو جمع و تنهاس تا شوهرم گفت که مثل اینکه دخترای خواهر شوهرم جلد پاش بلند نشدن واسه سلام کردن و این بدش اومده و شوهر دهن لقش هم طبق معمول گزارش داده بود  

دیگه اونا و ما عید مسافرت بودیم هر کدوم یک شهر جدا من دلم سوخت رفتم پیشش گفتم چه خبر و ... گفت خیلی چیزا ارزون بودن و ... ولی شوهرم کارت من رو گرفته ۱۱ میلیون خرج کرده برا خودش لباس خریده منم گفتم اشکال نداره حالا ... دوباره شاید ۳ بار دیگه تکرار کرد منم بهش گفتم اشکال نداره پس میده گفت نه این یک پولی از من بگیره دیگه پس نمی ده و ... منم گفتم حالا شاید دستش خالی بوده از تو گرفته اشکال ندا ه بعدا جبران می کنه 

بعد از چند روز شوهرم زنگ زده به خواهر شوهرم  و اونم گفتم می دونی چی شده محمد ) ( برادر شوهرم )بعد از سیزده با هم دعوای شدید کردن سر حرف زن تو که گفته دستش خالی بوده و زنت باعث دعوا بوده و جلوی شوهرم اصلا حرفی از دخترای خواهر شوهرم نزده که اصلا وقتی ما وارد باغ شدیم این یک طرف دیگه قهر بود و به نظر من می خواستم یک کاری کنن که شوهرم بیا. با من دعوا کنه 

کسی نیست ؟

بگو

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

الان شوهرم می گه خودم بخ خواهرم زنگ می زنم دوباره و بهش می گم دعوا سر چیز دیگه ای بوده ( من می گم خواهرت خودش بهتر می دونه موضوع دعوا دختر خواهران بودن و عمدا جلوی تو اسمی ازشون نیومده و من رو مقصر جلوه داده که ما رو هم به جون هم بندازه و دیگه من جرات نکنم یک کلمه با این جاریم حرف بزنم ) ولی من میگم بزار خودم زنگ بزنم یک درسی بهشون بدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز