2777
2789
عنوان

مهمونی های فامیل شوهر

279 بازدید | 13 پست

من از عید متنفرم 

تایپیکامو ببینین هر سال بعد عید یه تایپیک دارم از مهمونی های سمت فامیلای همسرم درمونده شدم 

امسال هم مثه هر سال

دیشب یکی‌ دیگه از مهمونی هاشون بود 

کلا شوهر من عقل نداره .میره میچسبه به بقیه هی حرف میزنه و فاز صمیمیت میگیره بعد طرف یهو بهش میگه بهم پول قرض بده یا خواسته های مزخرف و شوهر منم‌میگه باشه و ما هر سال سر این‌حماقاتاش دعوا داریم 

دیشب هم رفته بود چسبیده بود به پسرعموش .اونم بعد یه ساعت به شوهرم گفته بود ماشین جدیدم جا نداره بیارم بذارم تو پارکینگ شما! شوهر اخمق منم گفته بود باشه ! 

تو راه به من گفت اینجوری شده من گفتم اونجا ک جای ماشین منه ! گفت روم نشده بگم نه ! گفتم من نمیذارم بیاره 

شروع کرد هوار هوار کردن و فحش دادن بهم

همیشه صداش فقط واسه من کلفته ! به بقیه ک میرسه بدبخته ک محلش بذارن و ادم حسابش کنن

رسیدیم خونه تا صبح خوابم نبرد 

داشتم دق مرگ میشدم 

الان هم اومدم سرکار 

دارم دیوونه میشم قشنگ 

من ماشینمو با کلی بیچارگی خریدم .حقوقمو جمع کردم تا شد انقد و خریدمش 

یه پرایده

و بعد باهام اینجوری میکنه ک ماشین پسرعموش رو بذاره تو جا پارک من تا شاید اون ادم حسابش کنه و تو  مهمونیا بیشتر تحویلش بگیره  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اینجوری که شما گفتی انگاری همسر شما مهرطلبه و کمبود توجه داره واسه همین هر خواسته‌ای رو قبول میکنه 

البته من که روانشناس نیستم صرفا برداشت شخصیم از گفته‌های شماست

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
ببین هیچ نترس زنگ بزن پسر عموش و رک حرفتو بزن

ببین سر اینکه یه بار به باباش گفتم انقد روزای تعطیل حامدو نکشین خونه تون و ما خودمون کلی برنامه داریم تعطیلیا و من دست تنهام همش 

هنوز بعد هفت سال داره فحشم میده 

هر چی میشه اون ماجرا رو میگه و دوباره شروع میکنع هوار زدن سرم ک توی عوضی نذاشتی من کاری ک میخواستم بکنم و تو بیشعوری و..... 

دیگه ب خدا روانم نمیکشه سر اینم زندگی رو جهنم کنه واسم 

من نمیتونم ازش هم جدا بشم چون حق طلاق ندارم و راضی نمیشه طلاقم بده 

تو پروسه ی طلاق هم خانواده ام سریع پشتمو خالی میکنن 

لعنت بهش 

من باشم با تاکسی میرم ماشینم رو از جاش تکون نمیدم سویچ رو قایم میکنم تا قضیه کنسل بشه خیلی دلش میسوز ...

امروز ماشیمو تکون ندادم اومدم ولی خیلی بیشعوره 

خدا لعنت کنه مادرشو با این بچه بزرگ کردنش

ببین سر اینکه یه بار به باباش گفتم انقد روزای تعطیل حامدو نکشین خونه تون و ما خودمون کلی برنامه داری ...

خاک تو سرش که بخواد بخاطر پسر عمو زندگیشو زهر کنه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
ببین سر اینکه یه بار به باباش گفتم انقد روزای تعطیل حامدو نکشین خونه تون و ما خودمون کلی برنامه داری ...

من بودم تو پارک می‌خوابیدم ولی جدا میشدم این عقل داره آخه موندی باهاش

مهر بزار اجرا مجبور به طلاق‌ شخ

قفل کردین من اینجا مجبورا پست میزارم اگه دیدین لایک کنید پاک میکنم

من چیزیو میدونم و دریافت میکنم که شما انتقال میدی بهم!

پس اگه من نمیدونم یعنی شمام کامل نگفتی و این طبیعیه! نمیشه همه ابعاد زندگیو تو یه تاپیک و چن دیقه خلاصه کرد

این یک...

دوما من نظرمو راجب روابط همکار خانوم و آقا گفتم که در هر صورت فکر میکنم درست باشه...

چه خارجی باشه چ ایرانی

ادم باید یه محدوده تعریف شده ایو همیشه تو روابطش داشته باشه...چه اون آقا و چه شما

اگه فکر میکنید نظرم توهین کننده بوده عذر میخوام قصد قضاوت شما یا توهینو نداشتم


شبتون بخیر

فقط من اصلیم! بقیه ملوسکا پس از من ساخته شدن😌💅

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز