من از عید متنفرم
تایپیکامو ببینین هر سال بعد عید یه تایپیک دارم از مهمونی های سمت فامیلای همسرم درمونده شدم
امسال هم مثه هر سال
دیشب یکی دیگه از مهمونی هاشون بود
کلا شوهر من عقل نداره .میره میچسبه به بقیه هی حرف میزنه و فاز صمیمیت میگیره بعد طرف یهو بهش میگه بهم پول قرض بده یا خواسته های مزخرف و شوهر منممیگه باشه و ما هر سال سر اینحماقاتاش دعوا داریم
دیشب هم رفته بود چسبیده بود به پسرعموش .اونم بعد یه ساعت به شوهرم گفته بود ماشین جدیدم جا نداره بیارم بذارم تو پارکینگ شما! شوهر اخمق منم گفته بود باشه !
تو راه به من گفت اینجوری شده من گفتم اونجا ک جای ماشین منه ! گفت روم نشده بگم نه ! گفتم من نمیذارم بیاره
شروع کرد هوار هوار کردن و فحش دادن بهم
همیشه صداش فقط واسه من کلفته ! به بقیه ک میرسه بدبخته ک محلش بذارن و ادم حسابش کنن
رسیدیم خونه تا صبح خوابم نبرد
داشتم دق مرگ میشدم
الان هم اومدم سرکار
دارم دیوونه میشم قشنگ
من ماشینمو با کلی بیچارگی خریدم .حقوقمو جمع کردم تا شد انقد و خریدمش
یه پرایده
و بعد باهام اینجوری میکنه ک ماشین پسرعموش رو بذاره تو جا پارک من تا شاید اون ادم حسابش کنه و تو مهمونیا بیشتر تحویلش بگیره