خانما میشه راهنماییم کنین منم مثل دخترتون یا خواهر کوچکترتون

دختر خانما ها و مادرهای عزیز لطفاً راهنماییم کنین 

من تو مدرسه یک دوستی دارم ک از مهر و آبان باهم آشنا شدیم کلاس دهم هستیم ینی تقریبا ۱۶ ساله

خب این دختر خانم دختر خوبیه ینی اهل چیزی نیست تا جایی که من میدونم یجورایی هم شاید بشه گفت صمیمی هستیم ولی خب من چون چندتا دوست صمیمی اذیتم کردن حالا ناراحتم کردن دیگه نمی تونم اعتماد کنم یا صمیمی بشم ینی اصلا نمیتونم الان باش صمیمی و راحت باشم چون ضربه خوردم هرچی اعتماد کردم و سفره دلمو باز کردم و الان این دختر خانم واقعا دوستیمون براش مهمه حالا میگم چرا ولی من نه ینی فقط در حد مدرسه باهاشم نه اینکه بگم دوست واقعیمه الان من میشه گفت هیچ دوستی ندارم همه در حد مدرسه ان خب من واقعا نمیتونم ینی دست خودم نیست نمیتونم دل بهش ببندمو مث بقیه باهام رفتار کنه در آینده و من دوباره ضربه بخورم شاید اگه یمدت بیشتری باهاش باشم بتونم الان هیچی نمی‌دونم ولی نمیخوام اگه من نتونم باهاش باشم بعد اون یجورایی بهم دل ببنده بعد من برم و ایشون ضربه بخوره ولی میگم ممکنه بعد بتونم صمیمی شم باش حالا ایشون دیروز بهم گفت که من یه پیشنهاد دوستی دارم که بدم نیومده خواستم بدونم اگه تو دوستیمون اثر می‌زاره و سرد میشی بام که قبول نکنم (اولین بارشه حداقل تا جایی که میدونم)

منم کلا دست خودم نیست اگه دوستم رل بزنه و این حرفا ناخودآگاه دور میشم ازش الان نیاید سرزنشم کنین اصلا دست خودم نیست نمیتونم (الان نگید از حسودیه اصلا و ابدا خودمم درخواست داشتم) ولی خب الان من راستشو بهش گفتم گفت پس میگم نه بعدمن بهش گفتم که زندگی توعه به من ربطی ندارد اصن شاید سرد هم نشم ولی گفت دوستیمون برام از اون مهم تره بش گفتم بهش بگه بازم فک کنم گف میگم نه و .... این حرفا بعدبش ک اصرار کردم گف باشه ولی من حس میکنم بش گفته ن

حالا من عذاب وجدان گرفتم ک دینش گردن منه الان و بخاطر من کسی ک دوست داشت و ول کرده البته گف خیلی جدی نیس ولی خب...

من دوست ندارم از دستش بدم ولی نمیتونم به این زودی صمیمی شم باهاش و از طرفی الان باید به فکر درسم باشم نه رفیق و این حرفا ولی خب دختر خوبیه می‌خوام بیشتر باش باشم شاید واقعا آدم خوبی باشه ک ضربه بم نزنه و بتونم باش صمیمی شم و از طرفی هم میترسم که نتونم باش باشم و اونم بخاطر من اونو ول کنه

خانما نمی‌دونم منظور من و گرفتید یا نه شرمنده خیلی طولانی شد ولی من واقعا گیر کردم از طرفی گفت که به هیچ کس نگم ولی خب اینجا کسی نمی‌شناسه گفتم از شما بپرسم  قسمتون میدم کمکم کنین. الان چون بخاطر من رد کرده دینش گردنم نیس؟