بابام سه روز پیش ب مامانم گفت من از دست اینا ( یعنی منو خواهرم غذا نمیخورم چون بدش میاد ما غذا بزاریم جلوش ) منو خاهرم واقعا ناراحت شدیم ولی اینکه بشینیم نفرین اینا اصلا حتی ب ذهنمون هم خطور نکرد حالا بابام فردا میخاد بره سرکار امروز دید ماشین خرابه هیچ جوره روشن نمیشه . من امیدوارم ماشین زودتر درست شه ولی من میگم شاید بخاطر ایم حرفش بود ک اینطور شد
بخاطر اینکه دختر داره کلا از ما بدش میاد همش ب من میگه اس کاش پسر بودی برات فلان کارو میکردم نمیدونی جلوی همه چ رفتارهایی بخاطر اینکه دختر بودیم باهامون شد