جاریم میگم تو یه اپار تمانیم چون فامیلشونه زبونش برا من درازه منم هر دفه هیچی نمیگم و میگم ولش کن جوابشو ندم بحث زشته یعنی یه زمانی یه سالو نیم بود پله هارو جارو نزد چون حامله شد و بچش بعد گریه ای بود با اینکه من خودم حامله بودم انجام میدادم گفتم ولش گناه داره جلو هیچ کس اعتماد به نفس نداره فقط جواب منو خوب میده الانم بچم چند بار بچشو با حرفای جن ترسانده پیام داده توپید ه رو من که چرا کنترلش نمیکنی واگه میخاد بره هرچی میخاد ببینه برابچه هامن تعریف نکنه تو تایپک قبلیم هست خوب نمتونی مودبانه تر بگی.الان باید با این موجود پرو چیکار کنم