2777
2789

من امروز یه چیزی دیذم که برام عجیب بود.. یه دوستی بود که خیلی وقت بود ندیده بودمش.. و امروز بعد مدت ها خودش و شوهرش دیذم.. و شوهرش بسیارررر حساس روی جوراب پوشیدن همسرش بود.. با دوستم صحبت کردم.. گفت در حدی که اگر لباس باز هم میپوسید از بالاتنه مهم نبود  ولی پاهاش مخصوصا نباید معلوم میشد.. حتی اگر دامن بلند میشد باید حتما با ساق می پوشید 

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

عجیبه😐😂

𝐊💍🥹 پروفم خودمم دوسته عزیز فیک نکن🥲😂خب یه بیوگرافی از خودم بدم؛من یه دختر خوش ذوق اکوری پکوریم از دیاره لرستان دارایی یه عدد یار میباشم تازه عقد نمودیم و یه نی نی کوشولووو داریم ک خواهر شوهرمه🥹نی نیم 🤏اینقدههه 🎀🥹😂

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

حساسیت مادر شوهر روی ظروف چینی فقط کافی از دست لیز بخوره بشکنه دو ساعت فقط غر میزنه ،دوستم روی لوازمش حساسه حتی اگه لمسش کنی مثلا رژ دست بزنی استفاده نمیکنه فقط لمسش کنی نه که استفاده کنی میندازه اشغالی 

مهم نیست پشت سرمون چی میگن مهم اینه که تو رومون جرعت ندارن حرف بزنن😏

شوهرم

چرا در قابلمه غذا یکم رفت تو غذا چسبید بهش

چرا تو جایخی چیزی میزاری یخجال خراب میشه

برای باز کردن در یخجال ثانیه شمارمیگیره بیشتر از ۵ ثانیه باز بزارم داد میزنه سرهمین چنددفعه وسایلا تو دستم افتاد

چرا پتوی روی منو جابجا کردی رو قسمت سر و پاش علامت گذاشته که صورتش کثیف نشه

ووووو

خیلی چیزای عجیبتر که اعصاب خوردکنه

تازه شوهر منو ندیدی باید اسمشو تو کتاب گینس ثبت کنن خیلی از دستش حرص میخورم

چطوریه مگه

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
تازه شوهر منو ندیدی باید اسمشو تو کتاب گینس ثبت کنن خیلی از دستش حرص میخورم

 خوندم چی گفتی 

متاسفم واقعاااا 

اقدام به درمانش کن بخاطر خودت میگم نمیخوام بیشتر از این عذاب بکشی . حق تو ی زندگی اروم و با آرامشه 

ازدواجتون سنتی بود؟!؟

خوندم چی گفتی متاسفم واقعاااا اقدام به درمانش کن بخاطر خودت میگم نمیخوام بیشتر از این عذاب بکشی . حق ...

نه خودخواسته خودم خواستم همدیگرو دوست داشتیم از جوونیشم همینطوری بود مادرش هم میگفت

خوندم چی گفتی متاسفم واقعاااا اقدام به درمانش کن بخاطر خودت میگم نمیخوام بیشتر از این عذاب بکشی . حق ...

تازه من کم نوشتم از این خیلی عجیبتر و بدتر به همه چی ایراد میگیره تو همه چی دخالت میکنه مادرشم خیلی حرص میخورد از دستش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز