جونم به لبم رسیده
زانوم ترکیده
جسم و روحم داغون شده
پسرم چندماه دیگه سه سالش میشه
نه حرف میزنه نه با هم سن و سالاش ارتباط میگیره
یسره داره کاغذ و دستمال کاغذی میجوئه
شلوار نمیپوشه با پوشک میگرده
یا دستش تو پوشکشه تازگیام پوشکو باز میکنه میندازه اونور
جیش و دستشویی هم نمیگه میخواستم خرداد از پوشک بگیرمش ولی تا اون موقع خونه زندگی و اعصاب منو به لجن میکشه
به شدت زورگوئه
یکسره مشغول خرابکاری و بهم ریختن و خراب کردن یچیزی یا یجاییه
وقتی میخوابه منم میوفتم یه گوشه تو سکوت به مغزم استراحت میدم چون دیگه یه قدم مونده تا بیوفتم به قرص اعصاب
چه گلی بسرم بگیرم😢