من متولد ۷۲ هستم سال ۹۳ ازدواج کردم دوتا بچه میخام ولی فعلا یه پسردوسال دوماهه دارم برا بعدی هم دوسدارم سال دیگه ک پسرم سه سالش شد اقدام کنم ولی همسرم میگه فقط همین یکی بسع
پسر عموی شوهرم تو ی روستا با مادرش زندگی میکرد و عقد بود
بعد خانومش باردار میشه
پسر عموی همسرم که باباش میشده نمیذاره زنش بچه رو سقط کنه
میگه تو الان زن منی چیکار به حرف مردم دارم
کار غیر قانونی نکردیم که
جلو همه فامیل می ایسته و میگه زنم حاملس
مادرش و پدرش و... همه سرزنش و فحش و بدبیراه و... میگن این بچه نامشروعه😐😔
ولی اون میگه بچمه میخوام بدنیا بیاد
بعد اینکه بچش بدنیا میاد زنعموی شوهرم که مادر پسره میشه بچه تازه بدنیا اومده رو میذاره تو تشت میبره میذازه رو پشت بوم
به پسرشم نمیگه که اینکارو کرده
پسرش فک کنم اون موقع اومده بود شهر واسه زایمان خانمش نبود پیشش
بعد که میاد روستا جنازه بچشو به پسرش میده بعد از چند روز
پسرشم دق میکنه میمیره
زنعموی شوهرم تقریبا یکم بعد اون موضوع زمین گیر میشه
همه میگن آه اون یچه گرفتتش
ای واای... خوب چرا چنین کاری کنه... طفلک اون طفل معصوم و باباش... چقدر سنگدل
من چقدر مامانم و مادر شوهرم خدایی وقتی شک کرده بودن باهامون حرف زدن. میگفتن اگه هم شده هیچ اشکالی نداره زن و شوهرید پیش میاد.. بچه از خودتونه و ...
