یک نفر بود که چند سال تو زندگی من موش دووند
و خیلییییییی بدی کرد در حق من و زندگیم
بقیه بهم میگفتند ببین کِی و چجوری تلافی کارهاشو پس بده...
میگفتند اشکها و عضه هایی که خوردی تاوان داره...
دیشب...
در شاهانه ترین جشنی که برای همه غیرقابل تصور بود ، رفت خونه ی بخت...
همسر یک تک فرزند ، بدون مادر...کارمند بانک ، خونه ، ماشین تکمیل...
و هرچقدر خودش بدذات بود ، همسر بسیار محترم و دست و دلباز و مهربانی نصیبش شد.
الهی همه ی جوونها خوشبخت بشن
خواستم بگم
منتظر دست انتقام طبیعت نباشید
ظالم همیشه سالمه...
اگر خودتون از خودتون دفاع نکنید و بسپارید به چرخ روزگار (مثل من)
چرخ روزگار ، میشینه تخمه میخوره و میگه : به من چه؟؟؟
خواستی خودت جوابشو بدی ! لال بودی ؟؟؟؟؟
پ.ن۱ : هیچی
پ.ن۲: بازم هیچی