امروز خیلی ترسیدم، سوار یه تاکسی شدم و گفتم من رو همین چهارراه بالاتر پیدا کن گفت باشه، اما دیدم کلا دور زد و از یه جای دیگه رفت، منم گفتم چرا دور زدید؟ گفت اول باید این 2تا مسافر رو پیاده کنم، باورتون نمیشه رفت یه جایی آدماش انقدر عجیب غریب بودن شبیه پاکستان بود من شهرستانم شهرمون کوچیکه اصلا نمیدونستم همچین جایی داره وقتی پیادشون کرد هعی از تو ایینه منو میپایید واقعا 80 درصد خودمو برا دزدیده شدن آماده کرده بودم خیلی غیر نرمال بود همش نگام میکرد خنده های عجیبی میکرد و سوال میپرسید من اصلا جوابشو نمیدادم کاملا نادیدش گرفتم نشستم پشت سرشم بابام گفته بود بهم که بتونم از پشت طرفو با شالم خفه کنم بعد چون زورمم نمیرسه بتونم با سنجاق سر یا انگشت چشماشو درارم واقعا تو حالت تهاجمی بود بودم انقدر عجیب بود این آدم دراشم قفل نداشت بعد که پیاده شدم دیدم با ماشینش مونده داره نگاه میکنه و آروم میاد دنبالم ولی خب گمش کردم، شماره تاکسیش رو برداشتم میتونم گزارشش بدم؟
چقد ترسیدم دختر
ولی حالت تهاجمیت باحال بود😂🫂
اگه بخندم چشامو درنمیاری😐
بخیر گذشته ولش کن عزیزم
وای خیلی باحال تعریف کردی 😂😂
گزارش بده حتما
نه به چه جرمی؟ من تو کیفم همیشه اسپری فلفل دارم همچین مواقعی انگشتم روی ماشه اسپری اماده شلیک هستم برای امشی پاشی
خب اگه چشاشو دربیاری ماشین چپ میکنه😂
منم ترسیدم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
