امروز خیلی ترسیدم، سوار یه تاکسی شدم و گفتم من رو همین چهارراه بالاتر پیدا کن گفت باشه، اما دیدم کلا دور زد و از یه جای دیگه رفت، منم گفتم چرا دور زدید؟ گفت اول باید این 2تا مسافر رو پیاده کنم، باورتون نمیشه رفت یه جایی آدماش انقدر عجیب غریب بودن شبیه پاکستان بود من شهرستانم شهرمون کوچیکه اصلا نمیدونستم همچین جایی داره وقتی پیادشون کرد هعی از تو ایینه منو میپایید واقعا 80 درصد خودمو برا دزدیده شدن آماده کرده بودم خیلی غیر نرمال بود همش نگام میکرد خنده های عجیبی میکرد و سوال میپرسید من اصلا جوابشو نمیدادم کاملا نادیدش گرفتم نشستم پشت سرشم بابام گفته بود بهم که بتونم از پشت طرفو با شالم خفه کنم بعد چون زورمم نمیرسه بتونم با سنجاق سر یا انگشت چشماشو درارم واقعا تو حالت تهاجمی بود بودم انقدر عجیب بود این آدم دراشم قفل نداشت بعد که پیاده شدم دیدم با ماشینش مونده داره نگاه میکنه و آروم میاد دنبالم ولی خب گمش کردم، شماره تاکسیش رو برداشتم میتونم گزارشش بدم؟
با بدان بد باش و با نیکان نکو، جای گل گل باش و جای خار خار!
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دوران دانشجویی دانشگاه مون شهر دیگه بود چون حدود یکساعت فاصله داشت میرفتیم و می اومدم ، گاهی وقتها که کلاسامون طولانی میشد و تا دیروقت بود یه چاقو تاشو داشتم ته کیفم برای مواقع اضطراری، حالا خودم ادم به شدت تزسو و استرسی هستم، بابام همیشه میگفت دختر چه کاریه چرا مثل اشرار چاقو بستی به پر شلوارت، تو که جرات در آوردن چاقو نداری یکی ببینه همینو میزنه پک و پهلوت و بیشتر بر علیه خودت استفاده میشه نه به نفعت😂😂😂وای چه روزایی بود اوج جهالت و بلدم بلدام بود اون روزا😂😂
دختری از سادات هستم، بر دشمن مرتضی علی لعنت، ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم، خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو💚🍃
فقط به امید این زنده ام که روزی درمان سی پی بیاد❤️ که منم نشستن و راه رفتنه پسره کوچولوم فرشته ی بی بالم و ببینم❤️ پسرم با تو، تو این جاده ها بدون امیدم میتونم زندگی کنم🫂