من بعد از مدتها واسه تعطیلی عید رفتم خونه پدریم
بابام و خواهرم داشتن میگفتن اینا همش اینجان و شوهرش گدائه.
در صورتی که خدا شاهده شوهر من هر موقع اونجا بودیم یه چیزی میخرید دست خالی نبود
امروز که شنیدم خیلی گریه کردم شوهرم چندبار پرسید چی شده منم مجبور شدم بگم که چرا چند روزه ما اینجاییم.
اونم متوجه شد خانوادم گفتن،گفت دیگه نمیرم خونه بابات اینا خیلی بد رفتار کردن و به من ملی فحش داد که چرا میزاری دخالت کنند
خواهرم مهمونی داره میگه اصلا اسمشو نیار نمیام