شوهرم چن بار دعوتشون کرد جای دیگه مهمون بودن خودشون گفتن شنبه . من گفتم زنگ بزن مطمئن بشیم میان یا نه . مرده گفت فردا جای دیگه ام قول دادیم ببینم کدومو میشه بیایم بهت خبر میدم . به شوهرم گفتم بگو پس زودتر اطلاع بده . متوجه نشد چی گفتم گفت خب ما زودتر گفتیم بهتون 🤦♀️ مرده ام با ی حالی گفت باشه میایم یجوری شدم . دستم به کار نمیره . حالم خیلی بده .
اره بخدا اخه خودمونم ی جا دیگه دعوت شدیم من گفتم مطمئن بشیم میاد یا نه که اینجوری خورد تو ذوقم
چقدر ادم فکرش درگیر میشه به خاطر نفهمی یک عده. حق داری عزیزم حالا شما هم برای خدا نیت کن کارهاتو انجام بدی اصلا هم به اونا فکر نکن. فکر کن چند تا از دوستای خدا رو میخوای پذیرایی کنی حالت بهتر میشه.
ده ساله ازدواج کردم هیچ کس رادعوت نکردم مهمونی بدم خیلی راصیم. ازهمه صربه خوردم قطع رابطه هستم باهمه. بعدشم فقط خانواده ام رااهمیت میدم ول کن اخه خاله........