کارخجالت اوری ک قبلا انجام دادین

مبدونم می گم نپسندید چون فکر کرده به زور خانواده اومدی سر قرار آشنایی. مگه بهت گفته از چه نظر نپسندیده 

بخدا دوباره یادم اومد اینقدر خودمو فوش میدم دلم میخواد گریه کنم😂😭😭😭

صحبت از بوس شد😆

شب عیدی 

خونه ی مادر شوهرم جمع شدیم

جاریم با برادرشوهر یا شوهر خواهر روبوسی میکنه 

بعد ک  خواست با شوهرم روبوسی کنه

شوهرم سرشو چرخوند و میخواست فرار کنه🤣🤣🤣

اون دنبالش میکرد و میگفت چته خو 🥲وایسا😂

بعد خلاصه نشد 

اومد گفت 

خواستم لحظه سال تحویل با شوهر خودمم روبوسی کنم 

اونم نزاشته🥲😂😂

رفتیم یبار مهمونی یجای 10سالم بود اومدم برم دستشوی رفتم هموم زنه هومد گفت اینجا همومه منم انقدگریه کردم تازود پاشدن بابام اینارفتم دستشوی خودمون یک ساعت خودمو حبظ کردم

😄😄😄 خیلی باحال بود.

دوستت خیلی خر شانس بود 🥲😂

خدایی خیلی هنوزم اسمش و میاره دلش قنج میره 

من تا چند روز تو رویا بودم بعدچند روز واسط اش یه شب که داشتم شام رو میکشیدم بهم گفت واسط اون پسره گفته هرچی قسمت باشه یعنی نه اون لحظه حالم رو نمی تونم توصیف کنم سرشام انگار داشته ام خفه میشدم تا چند روز مدام توتنهای گریه میکردم میگفتم کاش خدایا نمی دیدمش اگه قرار نبود قسمت من باشه اما بعد میگفتم خدایا خوب شد اتفاق افتاد خیلی شیرین بود انگار دیگه شده بود دنیام انگار همون برام شد یه عشق ابدی 

یبارم کلاس هفتم بودم رفتم یهویی ب مامانم گفتم فلان کارو بکنی بچه دار میشی بعد مامانم خنده اش گرفته بود ولی نمی‌خواست بروز بده گف اره بعد من گفتم اااااااااا ینی پدربزرگ مادربزرگ ؟ تو؟ پیامبران.؟؟! گف آره.    واییییئ خدایااااااااا نمیدونی تا صبح خوابم نبرد هی با خودم میگفتم ینی حضرت محمد ؟!! استغفرالله همرو دونه دونه تصور می کردم. 😂😂😂🤣🤣 استغفرالله خدایا من و ببخش 

اون موقع چند سالت بود 

هعی ما دخترا بدون این که اتفاقی نیوفتاده خیلی رویا میبافیم 🥲

خلاصه بد سوتی دادم😂😂💔

عزیز۳۵ بعد اون خواستگار داشتم اما مثل اون عاشقون نشدم خانواده با ندونم کاری اونا رو پرونده بعضی هاشون هم به سرانجام نرسید بعصی ها میگن شاید یکی طلسمت کرده چون خواستگار خوب کم نداشتم

‌کاش منم اینجوری بشه هنوز بعد یه سال بهش فکر میکنم بعد اون اینقدر فکر کردم چند ماه یه سر درد شدید بعدم گردن درد شدی گرفتم هرچی دارو می خوردم خوب نشدم بعد سه ماه رفتم ام ار ای گفت رگهای مغزت ورم کردن فکر کن بعد سه ماه خوب نشده بودم انگار می خواستم سکته کنم 

من خیلی دارم ینی قشنگ تا صبح میتونم تعریف کنم

حدوداً دو سال پیش بود فک کنم حدودا کلاس هفتم یا هشتم بودم رفتم خونه مادربزرگم بعد دوتا از خاله هام اونجا بودن بعد منم ویدیو فرشاد سایلنت و دیده بودم یه مردی بود ک خیلی عذر می خوام بدنش تا مچ پاش بود بعد منم عین اوسکولا رفتم برا خاله هام تعریف کردم می‌خندیدم🥴

😐🤣 خدا ازم نگذره بعد با خودم فکر می کردم بیچاره زنش🤣🤣😂😂😂😂

نه تو حرفام یه جوری رسوندم که مشکلی ندارم حتی گفتم با خانواده ات مشورت کن بعد مدقع خداحافظی هم بهم گفت تماس میگیره