خیلی زندگی غم انگیزی داره🥲
مامانم میگه ما تو روستا بودیم اونا تو شهر بودن
اسمش پری هست توی بچگی انقدر خوشگل بود شبیه روسیه ای ها بود، کل روستامون میشناختنش، شوهر عمه مامانمم یه کاره ای بود اون زمان وضع مالیشون توپ بود، پری بزرگ میشه عاشق پسر خالش میشه
بابای پری به عمه مامانم میگه اگه این با پسر خواهرت فرار کنه تورم طلاق میدم، پری فرار میکنه
شوهر عمه مامانمم طلاقش میده😐 عمه مامانم میاد پیش مامانم اینا میمونه
چندسالی میگذره بابای پری فوت میشه
شوهرش میره سرش هوو میاره، ایناهم جنگ و دعوا
این وسط داداشش فوت میکنه🥲
پری جایی و نداشته بره دوباره برمیگرده با هووش زندگی میکنه
پری یدونه پسر داره یدونه دختر
دختر پری ازدواج میکنه یه پسر به دنیا میاره
دامادش و شوهر پری باهم تصادف میکنن میمیرن🥲
پسرش هم چندسال پیش توی دعوا چاقو زدن فوت شد
همین امروز هم عمه مامانم مرد
منم رفته بودم، بیچاره پری اصلا حالش خوب نبود
نه جواب سلام علیک میداد،نه میفهمید دور و برش چه خبره
خیلی ناراحت شدم وقتی دیدمش
امیدوارم خدا بهش صبر بده
( خدا من و ببخشه زندگیش خوراک سریال های صدا و سیماست)