داداشم تازه رفته تو 25 سالگی و کلا از همون اوایل میگفت زن نمیخوام و واقعا آدم پاکیه و اصلا اهل دختربازی و ایناهم نیس یعنی نیازهاش رو از جاهای دیگه تامین نمیکنه
و زن هم نمیخواد میگه دوست داره تنها باشه و میگه دخترای این زمونه قابل اعتماد نیستن اما خانوادم به خصوص پدرم به شدت آدم سختگیر و پایبند به رسوم اجتماعیه و میگه پسر باید قبل 25 سالگی ازدواج کرده باشه و به زور میخواد برادرم رو زن بده دائم میخوایم بریم خاستگاری،برادرم به بهانه های مختلف نمیاد الان چند روزه درگیری شدید تو خونمون بین برادرم و پدرم هست که این درگیری از اونجایی بیشتر شد که خانواده یکی از فامیلای مادرم که یه دختر خوبی هم دارن مستقیما پیشنهاد دادن دخترشون با برادرم ازدواج کنه (خانواده پولدارین و دختره هم باحیا و خوشگله) اما برادرم بهشون گفت نمیخوام و فلان و ازونجا پدرم دیگه بدجور عصبی شده میگه احمق و نفهم و...
راستش درسته پدر مادر میخوان خوشبختی بچشون رو ببینن،اما من به عنوان یه خواهر بهتر درک میکنم برادرم هنوز آماده ازدواج نیست یه جورایی تکلیفش با خودش و اصلا هدفش از زندگیو هنوز پیدا نکرده و خب بنده خدا زن هم نمیخواد نمیشه که به زور زنش داد.
به نظرتون چیکار کنم؟خیلی میخوام به برادرم کمک کنم چون اون هم تو روزای سخت کمکم کرده همیشه.مادرم یکم منعطف تره اما پدرم میگه هرجور شده باید برادرم زن بگیره.
به نظرتون چیکار کنم پدرم کوتاه بیاد؟
مطمئنم برادرم الان زن بگیره هم خودش داغون میشه هم زنه رو بدبخت میکنه