شوهرم دیروز اس فرستاده بود.شعر از خودش گفته.تنهایی میخندیدم.  
ولی خنده سال رو براتون بگم.
میخواستم برم مجلس جاریم.با مامانم کلی فکر کردیم چی بپوشم.مامانم گفت یه بلوز دامن نو خریده بود گفت بیا اینو بپوش مارکه و اینا.  امتحانی پوشیدم.داداشمم بود.وای خدای من .چشمتون روز بد نبینه.اونقدر بدددد بود تو تن من.نمیدونم چرا.تو تن مامانم عالیه ها.از گودی کمر چین میخورد بلوزش .شکم من قلمبه افتاده بود بیرون.دامنشم کوچیک بود برام. زیپش نصفه.یه وضعی اصن.جوراب نخی پام بود یکمم مو داشتم.  مدل مانکن راه میرفتم مامانم و خودم از خنده جیغ میزدیم.به جرات میگم شاید ده ساله اونجوری نخندیدم.منم دیدم اینا میخندن بدتر ادا در میاوردم.میگفتم تو مجلس میگن جاری قشنگه اینه؟میرقصیدم.  عالی بود اونشب
البته بعدا یه پیرهن بازم مامان جونم داد پوشیدم تو مجلس همه تعریف کردن
خلاصه 
لایک کنید وگرنه گوشه چشمتون زیگیل بزنه