2777
2789
رفتارشون چطوره

چی بگم . ادم هرچی بگه تفه بالاسره . بچمو دوس دارن ولی پدرمادرم ب اجبار بچمو قبول کردن بمونه . بدبختم کردن به زور شوهرم دادن به یکی ندیده و نشناخته . الانم شرایط کار ندارم اجازه نمیدن . تابع شونم تا ارانش داشته باشم 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من ناچارم هیشکیو ندارم خواستگار خوب بود میرفتم چاره ام چیه

بخدا قسم

بجون خودم

منو سوهرم و بچم 

توی این شهر هیچ کسو نداریم

شوهرمم جنوبی نیست

باورت میشه من از روزی که ازدواج کردم عروسی نرفتم

خونه هیچ کسی نرفتم جز مادرم

اونم پامو بریدن

همیشه بهشون‌میگفتم این خونه خونه امید منه

اباید قوی باشی

دعا میکنم یه بخت خوب قسمتت بشه

راستش پدر مادر هم حق دارن

دوست دارن تنها باشن دیگه سنی ازشون گذشته

چی بگم . ادم هرچی بگه تفه بالاسره . بچمو دوس دارن ولی پدرمادرم ب اجبار بچمو قبول کردن بمونه . بدبختم ...

منم به زور اصرار کردن من قبول نکرده بودم بعد جدایی گردن نمیگیرن .....اصلا زنده و مرده شون برام مهم نیست به خدا دختر عمه ام جدا شد شاهانه گذاشتن سرشون بچش بزرگ نیکنن بره سرکار پسر عمم جدا شد اعتیاد داشت ترکش دادن دوقلوهاش گذاشتن بالای سر اینم شانس گند منه 

بخدا قسمبجون خودممنو سوهرم و بچم توی این شهر هیچ کسو نداریمشوهرمم جنوبی نیستباورت میشه من از روزی که ...

نه حق ندارن وقتی بچه دار میشن و بزور شوهر میدن هیچ حقی ندارن من نفرینشون کردم 

بخدا قسمبجون خودممنو سوهرم و بچم توی این شهر هیچ کسو نداریمشوهرمم جنوبی نیستباورت میشه من از روزی که ...

الما همه خانواده ها اینطور نیستن شانس ماهاست الهی خیر نبینن به حق علی 

منم به زور اصرار کردن من قبول نکرده بودم بعد جدایی گردن نمیگیرن .....اصلا زنده و مرده شون برام مهم ن ...

بمنم میگن میخواستی نمیرفتی ولی من بچه بودم ۱۶ سالم بود تهدیدم کردن ترسوندنم . گند زدن ب زندگیم ن فقط من کل بچه هاشون

نه حق ندارن وقتی بچه دار میشن و بزور شوهر میدن هیچ حقی ندارن من نفرینشون کردم

اووو

من بابام دارو ندارشو زد بنام برادرم که چیزی بما نرسه

مامانم با پول بازنشستگیش یه خونه خرید برای خواهرم

من سهمم از اون خونه این بود سالی یکماه برم خونشون

که خواهرم گفت نیا 

نفرین نکن

دعا کن خدا بخودت نظر کنه

خدا بزرگه

اسی من از وقتی دیدگاهمو عوض کردم صبورتر شدم

باور‌کن چند سال پیش فکر میکردم اگر تابستون را بمونم جنوب میمیرم

الان میبینم نمردم که

قوی تر شدم


اووومن بابام دارو ندارشو زد بنام برادرم که چیزی بما نرسهمامانم با پول بازنشستگیش یه خونه خرید برای خ ...

مال منم وکالت تام دادن به خواهرم اخه مگه من و ندیدن خواهرم هم جدا شده دو تا خونه دارن یکی مستقل دادن اون نشسته خیلی هم پررو و بی ادبه اجازا نمیده کسی بره خونش 

امشب تب داشتم حالت سرما خوردگی هی بابام میاد در اتاق باز میکنه میگه دستمال تو دستشویی تو انداختی؟هی بیدارم میکنه نه صبحانه خوردم نه ناهار نه شام به کتف بابام نیست فقط یه بار مامانم گفت بیا یه چی بخور یه اب دستم ندادن 

یه ذره از کارهاشون بگو

مادرم با دخترم بازی میکرد خواهرم ناراحت میشد میگفت چرا وقتتو میزاری برای این بچه

کلن خواهرم جواب سلام و خداحافظی نمیداد

ظرفهارو میچید توی‌ماشین ظرفشویی 

بشقاب منو دخترم میموند توی سینک

یه شب خواهرم با مادرم نشسته بودن غیبت دخترمو کردن

بالای سر بچم

فکر کرده بودن بچه خوابه

بچه شنیده بود خواهرم گفته بود بچشو بد بار اورده تربیت نداره

بچه نصفه شبی گریه کرد مامان بیا بریم از اینجا

کلن اگر‌میخاستم پدرم سلاممو جواب بده باید برای بچه های داداشم کادو میگرفتم

اگر میخاستم مادرم تحویلم بگیره باید رضایت خواهرمو جلب میکردم

اووومن بابام دارو ندارشو زد بنام برادرم که چیزی بما نرسهمامانم با پول بازنشستگیش یه خونه خرید برای خ ...

خودمو با این حرفا گول بزنم ؟چقدر دعا کنم چقدر ازش بتوام چند سال صبوری ......انگار میگه دعا نکن قسمتت همینه بپذیر 

امشب تب داشتم حالت سرما خوردگی هی بابام میاد در اتاق باز میکنه میگه دستمال تو دستشویی تو انداختی؟هی ...

بنظرم خودت خونه داری برو خونه خودت

من سنم بالاتره بخدا تجربه دارم

باز هرطور صلاحته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز