با چهل سال نشستم خودمو با جاریم مقایسه میکنم

من ب عمه هام نبریک گفتم ولی اونا بلانسبتت مثل سگن جواب ندادن خودمو کوچیک کردم مرده شورشونو ببرن تچ هم با شوهرت برو بیرون مسافرتی جایی

منم همینم دقیقا.پدر و مادرم از مهمون فراری هستن

یه ابجیم بیوه اس 

یه ابجیم باهام قهره.هیچ جا نیس برم

ازینور جاریم و شوهرش کلی میگردن و میچرخن خونه فامیلا خودش

عزیزم شانسشه دیگه.جای خوبی دنیا اومده و بزرگ شده،هر کسی تقدیری داره.قرار نیست هممون مثل هم باشیم

خب اینا حتما بیشتر تو سفر همو میبینن و زیاد خونه هم نمیرن 

اره اما چاره ای نداریم

برو گردش... برو بازار پارک... ی چند روز مسافرت

من با خانواده شوهر قطع رابطه ام 

شوهر بتلافی با خانواده من خوش و خرم نشستیم خونه

عزیزم سال نوت مبارک،،خداراشکرکه حداقل پدرومادروخواهربرادر داری،،،همیشه عیدنیست همیشه هم کدورت نیست،،قصدنالیدن ندارم امامن هیچ کدوم ازاینایی که گفتی ندارم،،نداشتنشونم توایام خاص مثل عیدخیلی خیلی به چشم میاد،،هییی

سخت نگیر استارتر اوایل ازدواج همینه رفت و امد زیاده 

من یادمه اولین عید بعد از ازدواج تا صبح ۱۳ دید و بازدید داشتیم خونه ی ۳۴ نفر از فامیل و دوست و اشنا رفتیم 

این رفت و امد سال به سال کمتر شد و از بعد کرونا فقط به چند نفر محدود شد 

شمام برای خودت برو گردش،سفرهای کوتاه خلاصه خودت حال خودت و خانواده ات رو خوب کن

دقیقا فکرمیکنم همه همینن.ماهم سالهای اول ازدواج همین بودیم خونه خیلی ازاقوام میرفتیم.مسافرت وتفریح دسته جمعی زیادمیرفتیم ولی کم کم که درگیرزندگی وبچه شدیم رفت وآمد  وتفریح کمتر شد.مسافرتمونم خانوادگی شد.جاریمم تو عقدهمین بود الان که ازدواج کرده دایره دوستاشون خیلی کمتر شده همشون درگیر کارو زندگیشون شدن

عیبی نداره 

اگه اوکین شما ام ازین ببعد برو تو جمعاشون با هم صمیمی بشین