2777
2789

هیچ جا یعنی هیچ جا ندارم به معنای واقعی کلمه دعوت بشم یا برم عید دیدنی.منظورم طرف خودمه.

بعد نشستم رو مبل جاریم و برادر شوهرم دارن برنامه میدن که کی چندم شام دعوتشون کنه تداخل نشه.نوبت منم تعیین کردن.عقدن.

پدر و مادرم که میگن حوصله ندارن.دوتا نون کور افسرده.

خواهرمم که با شوهرش قهره و‌من به دفاع ازش فحشش دادم سایه منو با تیر میزنه.

زنداداشمم که مسافرت رفت تا سیزده.

هیچی دیگه .

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم قوم و خویش دارم خودم نمیرم نمیام حال نمیکنم با مهمون بازی... مگه همه باید مثل هم باشن؟ اینام عقد ...

اینم حرفیه.منتها بچم نشسته منو نگاه میکنه میگه ما کجا بریم 

ناراحت نباش عزیزم بیشترمون همین هستیم.یه خواهر بیشتر ندارم اونم با شوهرش دعواش شده اصلا به ما عید مبارکی زنگ نزدن.اخعه من شهر غریبم و امسال هم باز نرفتیم شهرمون.وقتی هم میرم همینه یه پدر و مادر افسرده و داغون یه خواهر که همیشه مثل سگ و گربه با شوهرش به هم پریدن و یه داداش که پنج ساله قهریم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز