وای یه همینجوریش برای من پیش اومد با کمی تفاوت
پسره با ماشین هی رد میشد مثل روانیا نگاه میکرد تیکه مینداخت من اصلا جواب ندادم و نگاه نمیکردم
بعد دوست پسرم اومد پیشم رفتیم دور زدیم پیاده روی کردیم
دوست پسرم رفت و من میخواستم برم یجا دیگه از همون مکان
پسره دوباره اومددد از جلوم پیچید و مثل روانیا نگام کرد
احمق نمیدونم کل مسیرو دنبالمون بود؟وای وحشتناک بود