اومدیم مسافرت مهمون خونه مادر شوهرم
بنده خدا آدم خوبیه
اما من بعد دنیا اومدن بچم از خانواده شوهرم بدم اومده از همشون
خصوصا مادرشوهر برادر شوهرم
با همسرم بحث میکنم
قبلا اینجوری نبود
قشنگ رو ب نابودی در حرکتم
شاید افسردگی گرفتی
سوره ناس .فلق بخون چشم زخمه
اگر اذیت نکرده داری بی انصافی میکنی.
کلا بعد بدنیا اومدن بچه ادم سیستمش بهم میریزه
وقتی متوجهی چراادامه میدی!
کارای کوچیکش در نظرم بزرگ میشه
مثلا با جاریم تلفنی در مورد من حرف میزدن خندید و من متوجه تمسخرش شدم
یا الکی تو‌کارکون دخالت می‌کنه
آدم ساده آیه
نیست بدی ندارم
اما با نظراتش کارو خراب می‌کنه
جدیدا هم تو کار برادر شوهرم و ما خانوم ورود کرده حرفاش همش ب ضرر ما
انگار ک همسرم پسرش نیست و برادر شوهرم تنها پسرشه
دغدغه خونه زندگی و مشکلات اونو داره
از ما می‌کَنه ک‌بده ب اونا
الآنم اومدیم دیدنشون
و من متوجه شدم برادر شوهرم ک‌یکسال پیش با وقاهت تمام زنگ زده برادرام پول قرض گرفته و عابرومو پیش خانوادم برده
الآنم پولشو نمیده
مادر شوهرم خودشو قاطی کرده و بهش گفت ما از طرف اون پولو پرداخت کردیم در صورتی ک اینطور نیست
رومون هم نمیشه بگیم آقا بیا طلبتو بده
حرص و جوش میخورم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
