ما تو خونه با مامانو بابام سوسیس تخم مرغ خوردیم
تا ۷ هم سرکار بودم با دوست پسرم رفتیم کنار خیابون چارا ترقه زد اینقد خجالت کشیدم که نگو
هرچی گفتم که من نمیخوام پیاده شم از تو ماشین نگاه میکنم شکا برید کارتونو بگمید گفتن نه پیاده شو
بنظرم خیلی زشته کنار خیابون ترقه زدن واقعا
نه جاییو داشتن بریم نه باغی نه مهمونی ای چیزی
۱۰ هم رسوندنم خونه
همه تو مهمونیو باغن تو اینستا و استوریا اتیشه
خونه هم که اومدم نه فامیلی داریم نه چیزی
تلویزیون میبینیم
بدترین چهارشنبه سوریه عمرم بود
هرچی بهشون گفتم بیاین بریم بیرون شهری کنار ابی جایی بشینیم گفتن نه ما بدمون میاد
مثلا ترقه زدن کنار خیابون خیلی جالب بود