حس میکنم دلم مرده
اخه میدونی من خیلی ساده بودم و فکرمیکردم مادرشوهرم دوستم داره و روراسته
هرحرفشوباورمیکردم تا اینکه چندین تا دروغ رو یهو برام رو شد
کلا زبون زیادمیریزه همه هم حسرتن که این چقد خوبه بعد نمیدونن ذاتش مول مارکبرائه
ما یک عروس داریم عین استارتر .
اینقدر حرص میخورند خواهرشوهرا از دستش.
نه اینکه زبون نداره .
چون کار خودش را میکنه
پیشرفت میخواهد میکنه .
دهن به دهن نمیکنه .
راز داره .
کار خودش را میکنه .
با تمام وجود به فکربچه هاشه .
اینقدر حرص میخورند .
ولی اون یکی رن داداش محل نمیزاره .اصلا گاهی سلام نمیده .و در حقیقت ازش خوشسون نمیاد .
زن داداش اولی را دوست دارند دومی را نه .
حالا به آجیل کار ندارم ک عیدی که رسمه وقتی احترام نمیذارن چرا خدمات میدید و لباس واینا میخری خریدشو تعطیل کن
وقتی اینقدر خواهرششو میبینه و حرف میزنه نتونسته علتشو بفهمه بگو فهمیدی و جلوشو گرفتی و پشتم در اومدی هیچی وگرنه عید هم منو به زور ببری و بی احترامی ببینم بی احترامی میکنم ۹ ماه فرصت داشتی خواهرتو جمع کنی
منم دوس دارن...
ولی اونو دوس ندارن میگن هر غلطی میکنه هرچی میگه ولش کنید مهم اینه با پسرمون خوبه. برادرشوهرم ازدواج دومش هست.. خیلی وقتا منو مثال میزنن .. ولی خب بی احترامی هاشون تو کتم نمیره..
برا خواهرشوهرم و بچش کم نذاشتم خودم دخترم به دنیا اومد یه جوراب شلواری کهنه پوشیده و کثیف آورد براش... میدونم از سر حسادتش هست... ولی خب همسرم نمیذاره رابطه امو قطع کنم خودمم راحت باشم
از من میشنوی خواهرانه بهت میگم دست ازین بخشیدنات یه ذره یه ذره بردار.
الان آجیلو بهش بده ولی ب شوهرتم بگو چون دوستدارم این اجیلام برای مامانت
اصلا وظیفه ای نداری ک بری براشون خرید کنی
منم عین تو بودم فکر میکردم اینجوری عزیز میشم غافل ازینکه داره میشه وظیفه.کار بجایی رسید ک مادرشوهرم گفت جهیزیه دخترمم تو بده
تو روی خودت کار کن ،اصلا لزومی نداره چیزی برای کسی ببری کم کم ب شوهرتم یاد بده بکشونش طرف خودت
سالخوبی داشته باشی عزیزم🌱
دلم یم سوزه.. مادرش مسن هست پدرشون هم 20سال پیش فوت شده... یه خرده اوضاع مالی شون جالب نیس... میگم خوشحال بشه...
درباره خواهرشوهرمم بخوام حرکت بزنم دستم بازه ... ولی نمیخوام تو خانواده شون ناراحتی پیش بیاد... وگرنه خودشم میدونه سر لج بیفتم کل زندگی خواهرشو میدم به باد... روی سلیطه گری منو ندیدن
دقیقا همین رفتار رو میکنم...
جاریم افطاری دعوت کرده بود
همسرم میگفت اونا دعوت کردن ما موندیم دعوت نکردیم...
گفتم 4تا خواهر بزرگتری داری هر موقع اونا همه شون دعوت کردن چشم منم دعوت میکنم.
درحالیکه تا دوسه سال پیش من هرسال دو سه بار مهمونی میدادم...
میفهمم
منم همسرم خیلی مرد خوبیه براهمین بخاطر خودش خانوادشو تحمل میکنم، حالا شما هم بخاطر یک کیلو اجیل عید خودتو به دهن جفت تون تلخ نکن، وقت برای جبران بسیاره چون قول هم داده غرورش نذار از بین بره، فقط و فقط بخاطر همسرت، اینم بهش بگو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
