اول سلااااااااااااام
دندون عقلم چندروز بود ک درد میکرد و برای کشیدنش هی امروز و فردا میکردم تا امروز ک صبح ب شوهرم گفتم شب ک اومدی حتما باید بریم بکشیمش دیگه نمیتونم تحمل کنم
سرشبی رفتیم کلینیک دندونپزشکی ک همیشه میرم،دندون عقل دیگه ام رو هم پیش همون دکتر کشیدم و واقعا راضی بودم و اصلا اذیت نشدم(چون درباره کشیدن دندون عقل چیزهای وحشتناکی شنیدم ک خیلی سخته کشیدنش و خیلی درد دازه و این حرفها...)
خلاصه دکتر گفت امروز و فردا وقتم پر هست و برای پنجشنبه بعدازظهر میتونم برانون وقت بذارم گفت درد دارم گفت سرم خیلی شلوغه نمیشه،دیگه گفتم باشه ولی یکدفعگی شوهرم پرید وسط ک نه پنجشنبه باید بریم خانه مادرم.... (و باز هم مادرشوهر...)
هرچی گفتم کارمون رو انجام میدیم بعد میریم گفت نه ک نه ک نه....
منم خیلی عصبی شدم گفتم درد دارم دکترش هم خوببه گفت میبرمت جایی دیگه همین امشب بررات بکشن
خلاصه رفتیم جای دیگه دندونم رو کشیدیم اذیت شدم الانم درد دارم ولی نه اونفدر ک تصور میکرردم .ولی از اون جایی ک خیلی از جناب شوهر عصبی شده بودم گفتم دارم برات....
اومدیم خونه یکساعتی ک گذشت شروع کردم اه و ناله و گریه ک سرم خیلیدرد میکنه ،فک م درد میکنه نمیکشیدم دردش کمتر بود و این حرفها...